جدي ترين بحراني که يک شخص با آن مواجه مي شود در خلال شکل گيري هويت رخ مي دهد. اين بحران بدان جهت جدي است که موفقيت در رويارويي با آن پيامدهاي بسياري داردو شخص که فاقد يک هويت متشکل است در خلال زندگي بزرگساليش با مشکلات متعددي مواجه خواهدشد اريکسون خاطر نشان مي سازد که براي هر فردي امکان دارد بحران هويت روي دهد و منحصر به دورة نوجواني يا جواني نيست ، از نگاهي ديگر بحران هويت اين گونه تعريف شده است : ”عدم موفقيت يک نوجوان در شکل دادن به هويت فردي خود ، اعم از اينکه به علت تجارب نامطلوب کودکي و يا شرايط نامساعد فعلي باشد ، بحراني ايجاد مي کند که بحران هويت يا گم گشتگي نام دارد. “ ( شرفي 1381 : 18 )
از ديدگاه دکتر ”خداياري فرد“ بحران هويت هنگامي آغاز مي شود که فرد نتواند ارزشها ونظريات والدين را به ميزان قابل توجهي با ارزش ها و عقايد دوستان ،همسالان و ساير افراد مهم در زندگي نوجوان بپذيرد و عمل نمايد و خود نيز نداند که کداميک از اين ديدگاهها با ارزش ها و معيارهاي او تطبيق مي کند و کار هويت يابي برايش دشوار و طولاني مي گردد چون نمي تواندهويتي واحد براي خود کسب نمايد و احتمالاً دچار بحران هويت مي شود . (1380 : 42).
در بحران هويت ، نوجوان شديداً دچار اضطراب و ناراحتي ذهني است به صورتيکه نمي تواند جنبه هاي مختلف شخصيت خويش را در يک خويشتن قابل قبول و هماهنگ ، سازمان دهد . به هنگام بحران هويت نوجوان در سه مورد يا بيشتر از موارد زير دچار شک و ترديد است .
1- اهداف بلند مدت
2- انتخاب شغل
3- الگوي رفاقت
4- رفتارهاو تمايلات جنسي
5- تشخيص مذهبي
6- نظام ارزش هاي اخلاقي
7- تعهد گروهي ( احمدي ،1377 : 3-29 )